درباره ی خطر گمراهى صالحین و خو بان و متملكان نفس در اثر عدم مواظبت و مراقبت صحبت می کردیم :
الكافی ج1 كتاب العقل و الجهل ص : 10 : یَا هِشَامُ إِنَّ اللَّهَ حَكَى عَنْ قَوْمٍ صَالِحِینَ أَنَّهُمْ قَالُوا رَبَّنا لا تُزِغْ قُلُوبَنا بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنا وَ هَبْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ- حِینَ عَلِمُوا أَنَّ الْقُلُوبَ تَزِیغُ وَ تَعُودُ إِلَى عَمَاهَا وَ رَدَاهَا
-باب مراتب النفس و ضم الاعتماد علیها در بحار الانوار ، برخورد بدبینانه با تمایلات دل چنانكه گفته شد برخورد با گفته هاى هر چند خوب یك دشمن غدار و خطرناک است و اگر صد در صد به یک حرفش اطمینان پیدا كردیم بعد قبول كنیم
-هر گاه خدا به انسان عنایتى بكند چه مادى و چه معنوى (عزت و شهرت به خوبى و یا علم وتوفیق نماز شب و انفاق و حرم هر روز ) سه خطر او را تهدید مى كند ، یكى بیرونى : حسادت افراد پست و ابراز آن مثل چشم زدن و یا مذمت از او و بزرگ كردن ایرادات او و ضربه زدن به او (113) الفلق : 5 وَ مِنْ شَرِّ حاسِدٍ إِذا حَسَد و حتى المقدور نعمت هاى خود را رو نكنید ، افراد بیرونى و دو تا درونى : كبر اینكه من خود را در سنجش با دیگران بالا تر بدانم (در زمینه ى نعمتى كه به ما میرسد ) و عجب اینكه انسان از خودش خوشش بیاید ، براى تكبر توجه كن به اولت و آخرت و وستت و مالكیت خدا و نعمت دهى هاى او ، نعمت هاى خدا همه اش مواد امتحانى خداست نه دلیل با ارزشى و عزت
الكافی ج8 129: إِنَّمَا یَرَى أَنَّ لَهُ عَلَیْهِ فَضْلًا بِالْعَافِیَةِ إِذَا رَآهُ مُرْتَكِباً لِلْمَعَاصِی فَقَالَ هَیْهَاتَ هَیْهَاتَ فَلَعَلَّهُ أَنْ یَكُونَ قَدْ غُفِرَ لَهُ مَا أَتَى وَ أَنْتَ مَوْقُوفٌ مُحَاسَبٌ أَ مَا تَلَوْتَ قِصَّةَ سَحَرَةِ مُوسَى ع ثُمَّ قَالَ كَمْ مِنْ مَغْرُورٍ بِمَا قَدْ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ كَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِسَتْرِ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ كَمْ مِنْ مَفْتُونٍ بِثَنَاءِ النَّاسِ عَلَیْهِ ثُمَّ قَالَ إِنِّی لَأَرْجُو النَّجَاةَ لِمَنْ عَرَفَ حَقَّنَا مِنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ إِلَّا لِأَحَدِ ثَلَاثَةٍ صَاحِبِ سُلْطَانٍ جَائِرٍ وَ صَاحِبِ هَوًى وَ الْفَاسِقِ الْمُعْلِنِ- ثُمَّ تَلَا قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ ثُمَّ قَالَ یَا حَفْصُ الْحُبُّ أَفْضَلُ مِنَ الْخَوْفِ ثُمَّ قَالَ وَ اللَّهِ مَا أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ أَحَبَّ الدُّنْیَا وَ وَالَى غَیْرَنَا وَ مَنْ عَرَفَ حَقَّنَا وَ أَحَبَّنَا فَقَدْ أَحَبَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَبَكَى رَجُلٌ فَقَالَ أَ تَبْكِی لَوْ أَنَّ أَهْلَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ كُلَّهُمُ اجْتَمَعُوا یَتَضَرَّعُونَ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُنْجِیَكَ مِنَ النَّارِ وَ یُدْخِلَكَ الْجَنَّةَ لَمْ یُشَفَّعُوا فِیكَ [ثُمَّ كَانَ لَكَ قَلْبٌ حَیٌّ لَكُنْتَ أَخْوَفَ النَّاسِ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِی تِلْكَ الْحَالِ] ثُمَّ قَالَ لَهُ یَا حَفْصُ كُنْ ذَنَباً وَ لَا تَكُنْ رَأْساً یَا حَفْصُ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ خَافَ اللَّهَ كَلَّ لِسَانُهُ ثُمَّ قَالَ بَیْنَا مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع یَعِظُ أَصْحَابَهُ إِذْ قَامَ رَجُلٌ فَشَقَّ قَمِیصَهُ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَى قُلْ لَهُ لَا تَشُقَّ قَمِیصَكَ وَ لَكِنِ اشْرَحْ لِی عَنْ قَلْبِكَ ثُمَّ قَالَ مَرَّ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ ع بِرَجُلٍ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ فَانْصَرَفَ مِنْ حَاجَتِهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ عَلَى حَالِهِ فَقَالَ لَهُ مُوسَى ع لَوْ كَانَتْ حَاجَتُكَ بِیَدِی لَقَضَیْتُهَا لَكَ فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیْهِ یَا مُوسَى لَوْ سَجَدَ حَتَّى یَنْقَطِعَ عُنُقُهُ مَا قَبِلْتُهُ حَتَّى یَتَحَوَّلَ عَمَّا أَكْرَهُ إِلَى مَا أُحِب
خانه مؤمن چه نیكو صومعه و عبادتگاهى است كه در آن نگاهش و زبانش و جان و فرجش در امان است. همانا هر كه نعمت الهى را به دل دریابد از سوى خداوند عزّ و جلّ سزاوار فزونى نعمت گردد پیش از آنكه زبان به شكر گشاید، و هر كه باور یابد كه از دیگران برتر است از مستكبران باشد. من به ایشان عرض كردم: و اگر نظرش این باشد كه با دیدن گنهآلوده، بودن او و سلامت خویش، بدو برترى دارد؟
امام علیه السّلام فرمود: هیهات هیهات، شاید گناه او آمرزیده شود و تو بازداشت شوى و به حسابت رسند. آیا داستان جادوگران موسى علیه السّلام را نخواندهاى؟ سپس فرمود: چه بسا كسى كه فریفته شده است به نعمتى كه خدا به او داده و كسى كه از پرده پوشى خدا از وى غافل است و كسى كه مدح و ستایش مردم او را گول زده است.
سپس فرمود: همانا من امید نجات دارم براى كسى كه از این امّت حق ما را بشناسد مگر براى سه كس: یار سلطانى ستمگر، شخص هوى پرست و آنكه آشكارا تبهكارى كند، و سپس این آیه را تلاوت فرمود: قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْكُمُ اللَّهُ ، و فرمود: اى حفص! دوستى از ترس بهتر است، و سپس فرمود: بخدا سوگند هر كه دنیا را دوست بدارد و به كسى جز ما دوستى ورزد خدا را دوست نداشته است، و هر كه حق ما را شناسد و دوستمان دارد خداوند تبارك و تعالى را دوست داشته است. در این هنگام مردى گریست و امام علیه السّلام فرمود: آیا مىگریى؟ اگر اهل آسمانها و زمین همگى به درگاه خداوند زارى كنند كه تو از آتش رهایى یابى و به بهشت درآیى شفاعتشان در باره تو پذیرفته نیفتد [پس اگر دلت زنده باشد تو در آن حال از خداوند بیش از همه مردم بترسى] و سپس به او فرمود: اى حفص! دنبال و پیرو باش و سرور نباش، اى حفص! پیامبر اكرم صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم مىفرمود: هر كه از خدا ترسد زبانش به لكنت افتد. سپس فرمود: در حالى كه موسى بن عمران علیه السّلام یارانش را پند مىداد ناگاه مردى برخاست و پیراهنش را چاك زد و خداوند عزّ و جلّ وحى كرد كه: اى موسى! به وى بگو پیراهن خود را مدر، بلكه دلت را برایم بگشاى. سپس فرمود: موسى بن عمران به مردى از یاران خود گذر كرد كه در سجده حالى داشت. موسى به وى گفت: اگر حاجتت به دست من مىبود آن را برمىآوردم. خدا به او وحى كرد: اى موسى! اگر آن قدر سجده كند كه گردنش قطع شود از او نپذیرم تا از وضعى كه آن را ناخوش مىدارم به وضعى درآید كه آن را دوست مىدارم.
بحار الأنوار ج1 108 باب 4 : الخصال أَبِی عَنْ سَعْدٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ هِلَالٍ عَنْ أُمَیَّةَ بْنِ عَلِیٍّ عَنِ ابْنِ الْمُغِیرَةِ عَنِ ابْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص لَمْ یُعْبَدِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِشَیْءٍ أَفْضَلَ مِنَ الْعَقْلِ وَ لَا یَكُونُ الْمُؤْمِنُ عَاقِلًا حَتَّى تَجْتَمِعَ فِیهِ عَشْرُ خِصَالٍ الْخَیْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ یَسْتَكْثِرُ قَلِیلَ الْخَیْرِ مِنْ غَیْرِهِ وَ یَسْتَقِلُّ كَثِیرَ الْخَیْرِ مِنْ نَفْسِهِ وَ لَا یَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ عُمُرِهِ وَ لَا یَتَبَرَّمُ بِطِلَابِ الْحَوَائِجِ قِبَلَهُ الذُّلُّ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنْ الْعِزِّ وَ الْفَقْرُ أَحَبُّ إِلَیْهِ مِنَ الْغِنَى نَصِیبُهُ مِنَ الدُّنْیَا الْقُوتُ وَ الْعَاشِرَةُ لَا یَرَى أَحَداً إِلَّا قَالَ هُوَ خَیْرٌ مِنِّی وَ أَتْقَى إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلَانِ فَرَجُلٌ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى وَ آخَرُ هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى فَإِذَا رَأَى مَنْ هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ وَ أَتْقَى تَوَاضَعَ لَهُ لِیَلْحَقَ بِهِ وَ إِذَا لَقِیَ الَّذِی هُوَ شَرٌّ مِنْهُ وَ أَدْنَى قَالَ عَسَى خَیْرُ هَذَا بَاطِنٌ وَ شَرُّهُ ظَاهِرٌ وَ عَسَى أَنْ یُخْتَمَ لَهُ بِخَیْرٍ فَإِذَا فَعَلَ ذَلِكَ فَقَدْ عَلَا مَجْدُهُ وَ سَادَ أَهْلَ زَمَانِه
خداى تواناى بزرگ بچیزى بهتر از عقل عبادت و بندگى نشده، و مؤمن و گرویده بخدا و رسول عاقل نیست تا اینكه ده خصلت و خوى در او گرد آید: (1) خیر و نیكى از او را امیدوارند، و (2) شرّ و بدى از او را ایمن و آسودهاند، و (3) خیر و نیكى اندك را از جز خود بسیار شمارد، و (4) خیر و نیكى بسیار را از خویش اندك داند، و (5) از طلب و درخواست علم و دانش تا زنده است خسته نشده و بستوه نمیآید، و (6) از درخواستكنندگان حوائج و خواستههاى پیش او دلتنگ نمیگردد، و (7) تواضع و فروتنى پیش او دوستدارتر است از تكبّر و سركشى، و (8) فقر و ندارى پیش او دوستدارتر است از غنى و دارائى، و (9) نصیب و بهره او از دنیا قوت و چیزى است كه انسان آن را میخورد و زنده میماند، و (10) كسى را نمىبیند جز آنكه میگوید: او از من بهتر و پرهیزكارتر است. جز این نیست كه مردم دو مرد (دو كس) اند: مردى (كسى) كه او بهتر و پرهیزكارتر از او است، و مرد (كس) دیگر كه او بدتر و پستتر از او است، پس هر گاه ببیند كسى را كه از او بهتر و پرهیزكارتر است براى او فروتنى كند تا به وى ملحق شده و بپیوندد (بروش او رفتار كند تا مانند او شود) و اگر دیدار كند كسى را كه او بدتر و پستتر از او است میگوید: امید است بهترى این مرد در باطن و نهان باشد، و بدیش ظاهر و آشكار، و امید است خاتمه و پایان او بخیر و خوبى گردد، پس چون چنین كرد بالا و برتر است بزرگوارى او، و سیّد و مهتر مردم زمان و روزگار خویش میباشد.
خلاصه جلسه سی ام
اگرصدسال شراب بخوری خدا میگذرد ولی از این که می گویی مثنوی اصل الاصول است نمی گذرد!
نظر امام خمینی درباره ی اصفار ملاصدرا و فصوص الحکم و فتوحات ابن عربی
وَ ,كه ,قَالَ ,مِنْ ,فرمود ,ثُمَّ ,از او ,ثُمَّ قَالَ ,كه از ,عَزَّ وَ ,هر كه ,فَأَوْحَى اللَّهُ عَزَّ ,علیه السّلام فرمود ,هُوَ خَیْرٌ مِنْهُ ,هُوَ شَرٌّ مِنْهُ
درباره این سایت